تیتر سوم

نگاهی متفاوت به فوتبال و اجتماع

تیتر سوم

نگاهی متفاوت به فوتبال و اجتماع

پهلوان! به استقبال مرگ برو و بمیر

مقدمه اول: روزی روزگاری مردی آرش نام وظیفه داشت تا به تیری مرز ایران تعیین کند. جان به کمان داد وتیر به مرز و مُرد و مَرد شد. پس زنده شد و... 

مقدمـه دوم: روزگاری نه چندان دور، مردانی در پی دشمن، شبانه به رزم می رفتند.شامگاه دور هم حلقه می زدند تا از بین خویش داوطلب مرگ انتخاب کنند و می کردند.صباح پسین خاک به قیمت تن نژند خویش پس می گرفتند و.. . 

*****

پهلوان! به رغم همه علاقه ام به تو، چنین می پندارم که به کارت در مبارزه با پولاد ادامه دهی و از مرگ نهراسی که مرگ در تو کارگر نیست. پهلوان به مرگ لبخند بزن و بخوان:

« مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ»

مرگ تنها راه رسیدن به عمر جاوید است. مپندار که آرش را حذر نمی کردند. مپندار که او از مرگش مطلع نبود. 

 پهلوان! به استقبال مرگ برو و بمیر. پهلوان! در این عشق بمیر.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد