داستان جوجه اردکی که بیش از همه تلاش می کرد وکمتر از بقیه به نتیجه می رسید را که خاطرتان هست. او سرشار از محبت بود و برای پذیرفته شدن تلاش وافری می کرد. هافبکی که عرق می ریخت و مورد هجوم یاران حریف بود. چه تکل های خشنی که نخورد و چه صدمه ها که ندید. تا قهرمانی ملی پیش رفت و اوج هنرنمایی اش گلی بود که به آمریکا زد.
جوجه اردک بعد ها در کسوت مربی گری در پرسپولیس تیمی را آماده می کند و پیشنهاد سرمربی می دهد، اما سرمربی پیشنهادی با وی مشکل پیدا می کند.
او باز تلاش می کند، بیشتر و بیشتر بی آنکه بداند...
جوجه اردک! نگران نباش. آنان تو را می پذیرند.کاش دیر نشود...