مقدمه بی ربط اول: فیلم فارسی به مجموعه ای از فیلم ها گفته می شود که در آن زن و عروسی دغدغه اصلی فیلم است.فردین، بهروز وثوقی، ایرج قادری وامثالهم در آن نقش ایفا کنند واگر هم تاریخ ساخت آن بعد از انقلاب باشد ممکن است گلزار ، مهناز افشار و دیگرانی هم در آن بازی کنند.
مقدمه بی ربط دوم: پست مدرن یا فرا مدرن به سبکی از هنر گفته می شود که از عناصر و المان های سنتی در فضای مدرن استفاده شود. به گونه ای که فرد نسبت به فضا و موقعیت احساس نزدیکی کند.
مقدمه بی ربط سوم: به مدد ویدیو و ماهواره و صد البته، CD فروش های نابکار! چهره های قدیمی، دوباره چهره شدند. لاکن، متفاوت با ریخت موجود و تا کمی هم جنتلمن.
مقدمه بی ربط چهارم:جنتلمن عبارت است از مردی که موهای از نوع فیلم فارسی اش را الان ژل بمالد و شلوار پاچه گشادش را با کت مشکی و پیراهن سفید سِت کند و ادبیات زیر بازارچه ای اش را الان فارسی ناشیانه صحبت کند و یا جنتلمن عبارت است از...
مقدمه بی ربط پنجم: جنتلمن ها دروغ نمی گویند، همه آنها را دوست دارند والبته شخصیت ملینی نیز دارند.
*****
شاه غلام موهایش ژل ندارد. شاه غلام دمپا گشاد نمی پوشد، کت و شلوارش با پیراهنش سِت نیست و لهجه اش را با هیچ چیز عوض نمی کند «حتی500 میلیون تومن». او دروغ نمی گوید و بیشتر از بقیه تلاش می کند. شاه غلام می گفت: بردیم در روزی که نباید می بردیم. او جنتلمن نیست ؟
...پس، « نبردیم در روزی که باید می بردیم »
مقدمه بیربط اول: ژورنالیستها همیشه در تعامل و تقابل با جریانات اجتماعیاند.
مقدمه بیربط دوم: میگویند خبرنگاران و روزنامهنگاران همیشه از صورت، زخمی میشوند.
*****
عادلخان فردوسیپور یکی از چهرههای موفق تلویزیونی است که اصول حرفهای کار را میفهمد و به همان میزان نیز به کار میگیرد. اگر چه نمیتوان او را مردی برای تمام فصول دانست ولی یقین دارم به قدر منزلتش پاییز و بهار را خوب میشناسد. بهارانههای کارش کم نبوده و از این حیث، مخاطب را رهین منت خویش کرد لکن کم نبود شبهایی که ابر پاییزی بر بامش تکیه زد و بارید. فردوسیپور در مسیر شدن خویش نیاز به زمستان داشت. سرد و یخبندان، چنانچه گذر از آن غیرممکن نماید. پس بر او واجب است راه زمستانی خویش را چون فصول دیگر استوار و بیپروا طی نماید تا بشود.
مقدمه بی ربط اول: آورده اند که آزموده را آزمودن خطاست.
مقدمه بی ربط دوم: می گویند حافظه تاریخی ایرانیان خراب است.
مقدمه بی ربط سوم: آورده اند پرسپولیس مدیرعاملی داشت که توانایی رتق وفتق امورش را نداشته و پس از مدتی فعالیت جز بدهکاری وفرار چیزی از وی به یادگار نماند.
مقدمه بی ربط چهارم: آیا واقعا حافظه تاریخی ملتمان معیوب است؟
*****
وقتی مطلب « آقای پیروانی! لباس گشاد برازنده هیچ کس نیست، حتی شما! » را به تحریر در آوردم، مخاطبان وحتی نزدیکترین دوستان، مرا مورد انتقاد قرار دادند که مطلب، قضاوتی عجولانه پیرامون تغییر در تیم بزرگ پرسپولیس است حال آنکه ناصوابی آن تصمیم به همان دلایل مذکور روشن تر از خورشید می نمود که نمود. آقایان تصمیم ساز و تصمیم گیر در مورد این تیم بزرگ، شأن لازم را ندارند.
آنان متوجه بزرگی تیم نیستند وافراد مطلعی هم. ساده وبی پیرایه می توان گفت: پرسپولیس اتاق پرو ندارد.
مقدمه بیربط اول: زمانی نهچندان دور سیاست را معادل پنهان کاری میدانستند و سیاس را موذی و پنهانکار تعریف میکردند.
مقدمه بیربط دوم : با رشد علم سیاست و نیاز به تعامل با شهروندان، سیاست معادل اتخاذ بهترین تصمیم در سریعترین زمان ممکن تعریف شد.
مقدمه بیربط سوم: روزنامهنگاران و ارباب جراید بهدلیل تعامل مداوم با مردم بهترین گزینه برای مشاوره جهت اتخاذ تصمیمی است که حمایت افکار عمومی را درپیداشته باشد.
*****
مردان تصمیمگیر ورزش کشور، برای دستیابی به اهداف بعضاً برنامهریزی شده خود دست به اقداماتی میزنند که باید مورد دقت بیشتری قرار بگیرد. از گزارش واهی مصدومیت بازیکن تا تعریف و تکذیب نابهجای حریف، از تمایل به انعقاد قرارداد با بازیکن حریف قبل از مسابقه تا جنجالهای رسانهای و غیر رسانهای بعد از مسابقه، از پنهانکاری تصمیمات تا گمراه کردن مطبوعات و رسانهها همه و همه از جمله این رفتارهاست که برای برهم ریختن استراتژی حریفان سرمیزند. البته هر یک از بازیگران این عرصه از بازیکن تا مربی از مدیرعامل تا سرمایهگذار و شریک، هرکدام توجیهی برای رفتارشان دارند که ما فعلا قصد کند و کاو در آن را نداشته و نداریم اما میتوان قد و اندازه رفتارها و ارزش آنها را ارزیابی کرد. مدیران این نوع سیاست و متولیان این نوع رفتار باید متوجه باشند که این نوع بازی مربوطه به دورانی است که در آن آحاد جامعه از اطلاعات کافی برخوردار نبودهاند، نه مردمی که در عصر انفجار اطلاعات زندگی میکنند و جزئیترین رفتارها مورد کنکاش و تحلیل عالمان و صاحبان اندیشه قرار میگیرند. زد و بندهای پشت پرده سیاستهای نخ نمای عصر قاجاری و جزمی بودن تصمیمات قرون وسطایی، که امروزه مثل خوره به جان اداره امور افتاد، محلی برای اعراب در مدیریت مبتنی بر برنامهریزی ندارد و باید مورد شماتت و تقبیح همه گروهها به خصوص متخصصان آوانگارد و روزنامهنگاران قرار گیرد که متاسفانه نمیگیرد. بپذیریم که سیاستهای نخنما درد اصلی جامعه بهخصوص ورزش و فوتبال ماست.
مقدمه بی ربط اول: شخصیت های کاریزماتیک می توانند عامل نجات، ترس یا تحمیق جامعه شوند.
مقدمه بی ربط دوم: حوزه نفوذ شخصیت های کاریزماتیک به علاقه جامعه به خاستگاه وی بر می گردد.
مقدمه بی ربط سوم: استفاده ابزاری از شخصیت های کاریزماتیک باعث سقوط آنان می گردد.
مقدمه بی ربط چهارم: شخصیت های کاریزماتیک به دو گو نه کاملاً متضاد صرف می شوند و مورد بهره برداری قرار می گیرند.
*****
در روزگاری نه چندان دور در فوتبال ما بازیکنی ظهور کرد که به یک اسطوره بی بدیل در زمان خویش تبدیل شد. درخشش دوران بازیگری همراه با رفتارهای عامه پسندش او را به یک چهره کاریزماتیک مبدل کرد. چهره ای که شاه کلید عصر خویش شد. اگرچه نفوذ بلا منازعش در دورانی بلای جانش گشت و خانه نشینش ساخت، اما به جرأت می توان گفت در چند دهه گذشته مبنای رفتار و تصمیم سازی و تصمیم گیری بسیاری در عرصه فوتبال و بالاتر از آن ورزش و جامعه شد. مرد چهره کشور بعدها آنچنان بی صاحب نمود که از اوج بخشش و کرامت وطیب مآبی اش تا حضیض حمله به خبرنگار دوربین بدست کشیده شد و این شد ماجرای مردی که به طرز متفاوتی صرف گردید .
پروین توانست عامل ظهور و سقوط گروه ها و احاد گردد و مبنای بروز پروینیسم.گروهی به بهانه آن بالا آمدند و گروه دیگر به مبارزه با آن دست زدند. از مربیان گرفته تا بازیکنان، از سیستم های بازی گرفته تا برگزاری مجالس و پارتی ها در قیاس با او دسته بندی شدند. بعضاً ناجی شد و مواقعی نیز گرداب. وی تا مرز تحمیق جامعه پیش رفت.
اما آیا می توان دوباره با پروین به اوج رسید؟ این طنابی است که تصمیم گیرندگان پرسپولیس قصد دارند با آن ته چاه بروند.به خیر بگذرد.