نود رفت؟!
مقدمه بی ربط اول: فانکشنالیزم یا کارکرد گرایی اصل را بر کارکرد در اداره امور می داند.
مقدمه بی ربط دوم: فانکشنالیستی می گفت که اگر خروسی نخواند خروس نیست حتی اگرتاج بزرگی داشته باشد.
*****
وقتی رئیس جمهور وارد غرفه دنیای فوتبال شد ضمن ابراز احساسات، از خوب بودن آقای قطبی یاد کرد و پرسید که چرا از رفتنش جلوگیری نکردید و.... ضمن تقدیر از لطف رئیس جمهور به جامعه مطبوعات، آنچه که ما و آقای رئیس جمهور باید به آن توجه داشته باشیم این است که خوب بودن برای هدایت هر کاری اگرچه شرط لازم است اما کافی نیست و اگر چنانچه فردی کارکرد لازم را در اداره و انجام کار نداشته باشد در عین خوب بودن باید فضا را برای خوب دیگری که کارکرد لازم را داراست خالی نماید و این اصلی است که باید به آن توجه ویژه داشت چه به عنوان مربی فوتبال، چه به عنوان وزیر در وزارتخانه و چه...
آقای رئیس جمهور! برای ماندن خوب بودن کافی نیست.
با توجه به سن و سال آقای مانوک خدا بخشیان و تریبون ایشان چنین می پنداشتم که جناب ایشان اصول حرفه ای را می داند و از آن بهره می برد. بعضاً مطلع می شدم که گاف هایی هم می دهد که به تأسی از آیین خویش احترام نگه می داشتیم تا مبادا پیرمرد دلگیر شود و از ما برنجد.
پیر مرد مو سپید کرده به تاختن ما شاد می شود و به تمسخر ما کوک. او به اتفاق دیگران در شبکه های به اصطلاح جهانی خویش که ظاهراً پربیننده هم هستند ما را به باد تمسخر می گیرند که شما چنانید و چنینید.با همه اینها مانوک عزیز! پیرمرد خوش قد وبالا! چند نکته را من باب یادآوری به شما گوشزد می کنم که امید می رود با رعایت آنها کیفتان کوکتر شود. آقای مانوک! اگر با افکار، آرا وعقاید کسی مخالفی، منطق حکم می کند که افکار و آرا و عقایدش را نقد کنی و زیر سوال ببری نه آنکه مثل ضامن دارهای چاله و میدون، طعنه به هیات وظاهرش بزنی که این کار بسیار زشت و زننده جلوه می نماید. برادر من! استدلال کردن نیاز به اطلاعات دارد که متاسفانه به رغم ادعایی که می کنید چنین نیست.پیشنهاد می کنم نسبت به اسامی افرادی که علیه آنها موضع می گیرید یک بار دیگر پرس و چو کنید تا مبادا بی گناهی به دشنه شما از پای درآید. به عنوان مثال بین آقایان پژمان راهبر و آرش راهبر تفاوت بسیار است که متاسفانه می ترسم اطلاعات اندک و جهل شما کار دست این دو عزیز دهد. پیر مرد! هر مو سپید کرده ای نگاه پدرانه به میدان داران تازه نفس دارد که شما نیز باید چنین می بودید که نبودید.
آقای مانوک! کمترین انتظار ما از شما ایمان و اعتقاد شما به آنچه که ادعا می کنید بوده که متاسفانه نبوده وگرنه استدلال شما برای دروغ بزرگتان در وابستگی ما به دولت و حاکمیت چیست؟
پیرمرد! درمقام یک کارشناس چگونه می توانی به یک رسانه منتقد و نوپا، لقب سایت جوک بدهی؟ حال آنکه انتظار می رفت با نقادی دقیق و کارشناسانه نقش راهنما را بازی می کردی که نکردی، کردی؟
مانوک عزیز! داداش! برادر! رفیق! نسبت به رفتار خویش پیرامون موضوعات مختلف اطراف، تجدید نظر کن وگرنه چنین گمان می شود که « مانوک، اصول حرفه ای را نمی فهمد و یک شومن بیشتر نیست»
مقدمه بی ربط اول: مرحوم دهخدای بزرگ که معروف ترین اثرش لغت نامه ای است قطور و شانزده جلدی اثر دیگری نیز به نام امثال حکم دارد که "بشنوید از مادر عروس " یکی مثل های معروف این کتاب است .
مقدمه بی ربط دوم: شانس بعضی ها می زند و مخالفانشان را مواقعی احمق می کند.
مقدمه بی ربط سوم: تحقیق در عملیات واحدی است آکادمیک که برای حل مسائل غامض وپیچیده از آن استفاده می شود. مقدمه بی ربط چهارم: مایلی کهن فردی است غیر قابل تعریف که نه می آید و نه می رود. نه حذف می شود و نه تحمل. هم ناجی است هم ناشی و...
مقدمه بی ربط پنجم: اگر خدا بخواهد می شود که دستبندت باز شود و سرمربی تیمی شوی که شاکی عضو هیات مدیره آن است.
مقدمه بی ربط ششم: وکیل اصغری وکیلی است که از دایی حمایت می کند و نمی گذارد حاج ممد حق موکلش را قورت بدهد یا بعبارتی حق شهریار را از حلقوم استادش بیرون می کشد.
*****
هرچه بیشتر می اندیشم کمتر به نتیجه می رسم که چگونه می شود کسی حکم نقص محکومیت سرمربی تیمی را بگیرد که به خاطر نتایج درخشان تیمش مصاحبه بعد از بازی انجام داده است و جالب تر این که شاکی خود عضو هیت مدیره آن باشگاه می باشد و قاعدتاً در انتخاب سر مربی مستقیم یا غیر مستقیم نقش داشته و یقیناً از برد تیم نیز شادمان می گردد.
آقای وکیل! ماست شیرین است. اگر قبول نداری تناول بفرما.
مقدمه بی ربط اول: سینمای ایران قیصری دارد که در تمام چهارفصل سال زمستون وتابستون، بهار و پاییز بهانه ای برای درآمد عده ای است که به اونا می گن CD فروش.
مقدمه بی ربط دوم: گروهی از متخصصین ما که جمیع شرایط برایشان مهیا نبود کوچ را به ماندن ترجیح دادند وبه قول همه مادر بزرگ ها، هرکجا هستند سالم باشند وتن درست. ما به آنها افتخار می کنیم. امیدواریم آنها نیز به ملت وکشورشان افتخار کنند.
مقدمه بی ربط سوم: عده ای با تاسی از ناپلیون کبیر دیپلمی گرفتند و راه به طریق فرنگ بردند که کام دلی نیز عایدشان گردد که گوارای وجودشان و عافیت تنشان باشد.
*****
وقتی افشین قطبی را با طمطراق به ایران آوردند، همه امکانات را در اختیارش قرار دادند و امپراطور لقبش دادند باید به فکر امروز هم می بودند. همیشه بر این اعتقاد بودم که این جنتلمن برای فوتبال ما یک جاده خاکی بیشتر نیست و صرف این همه انرژی برای جناب ایشان جز هزینه چیز دیگری نیست.
او امروز به جایی برگشت که به آنجا تعلق دارد. او دیگر برای صحبت کردن زور نمی زند و البته دیگر جنتلمن نیست.
او رفت و همه کسانی که حامی او بودند را به وکیلش حواله می دهد و...
او رفت و امروز مشغول مصاحبه های گوناگونی است. « من خیلی ترسیدم. ترسیدم اجازه خروج به من ندهند و...»
که دل هر بنی بشری علی الخصوص از نوع مخالف را بشدت بدردمی آورد.همه اونایی که دلشان برای حقوق بشر می تپد و دنبال بهانه ای هستند تا ایران را مثل عراق و افغانستان نجات دهند و...
من از جرج بوش در تعجبم که چرا برای نجات ایران دنبال ته مانده های اورانیم توی کاسه کوزه های نطنز و بوشهر می چرخد و طناب دار قاچاقچیان را گز می کند. مگر ترس افشین خان قطبی کم اتفاقی است که جرج دنبال بهانه های دیگری برای ریختن بمب نجات بر سر ملت ماست.
جرج! کجایی که افشینتو ترسوندن.